معنی از گیاهان گلدار

لغت نامه دهخدا

گلدار

گلدار. [گ ُ] (نف مرکب) منقوش به صورت گل و غیره: اطلس گلدار منقوش. مخمل گلدار. منقوش به نقوش از گل و غیر آن. مقابل ساده.


گلدار شدن

گلدار شدن. [گ ُ ش ُ دَ] (مص مرکب) داغدار شدن. (آنندراج). دارای گل شدن. صاحب گل شدن:
زنهار که از عیب کسان چشم بپوش
حیف است که این آینه گلدار شود.
جلالای کاشی (از آنندراج).


گیاهان

گیاهان. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ فارسی هوشیار

گلدار

(صفت) آنچه که دارای نقش گل و بوته باشد مقابل ساده: جامه گلدار پارچه گلدار مخمل گلدار.

حل جدول

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

گلدار

مطرز بالورود

تعبیر خواب

پارچه گلدار

دیدن پارچه گل دار در خواب، نشانه آن است که اوقات بسیاری را به بیهودگی تلف خواهید کرد. - آنلی بیتون

فارسی به آلمانی

دستمال گلدار

Das, Das, Halstuch, Kopftuch

معادل ابجد

از گیاهان گلدار

350

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری